مانیمانی، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 13 روز سن داره

❤ مانی...تنها بهانه زیستن ❤

شعری که منو مانی با هم می خونیم...

  اتل متل گرگه اومد تو گله    هی دمشو تکون داد  دندوناشو نشون داد      داد کشید و هوار کرد چوپون ما فرار کرد        یه بز پرید اینجا یه بز پرید اونجا گرگه به دنبال بزها تو صحرا     یکدفعه افتاد و دمش کنده شد گله پر از خنده شد ...
16 تير 1390

دل نوشته

  همیشه توی ذهنم مادر کلمه مقدسی بود کلمه ای بزرگ و قابل ستایش... امروز وقتی نگاهم کرد و با همه اعضای صورتش خندید ... توی چشماش زل زدم...  یعنی من مادرش هستم! دلم لرزید ... خودم را کوچک تر از این کلمه دیدم... دلم براش سوخت ... به خودم قول دادم بزرگ شوم... آن قدر بزرگ که لایق این کلمه باشم. ...
14 تير 1390

وقتی مادر باشی می شود.............!

  مگر میشود میان خود و دیگری ، دیگری را انتخاب کرد ! حُب به خویشتن پس چه میشود...؟! مگر میشود به خاطر دیگری ساعت ها بیدار ماند ، خواب را در خواب دید و باز با مهربانی به او لبخند زد...؟! خستگی و عدم هوشیاری پس چه میشود ...! مگر میشود تحصیل... دانشگاه .... و کار را رد کرد و با غرور مشق عاشقی نوشت؟! غنیمت شمردن فرصت ها پس چه میشود..! مگر میشود در چند کار تقسیم شد و همه را درست انجام داد..!  قانون یک دست و دو هندوانه پس چه میشود..؟!  آری : . . . وقتی مادر باشی میشود......... ! ...
13 تير 1390

نمودار رشد 4 ماهگی آقا مانی

  سلام شکلات ، قند و نبات خدا رو شکر که 4 ماه با هم بودیم و روزهای خوبی رو با هم تجربه کردیم . باز هم خدا رو شکر که یه نی نی ناز و سالم به من و نیما هدیه داد . و باز هم خدا رو شکر که من و نیما رو لایق نگهداری از فرشته کوچولوش دونست. امروز با عمه نسیم مهربون رفتیم برای واکسن مانی جوجو  . آخه من اصلا دلم نمیاد پاهاتو نگه دارم و طاقت شنیدن صدای جیغ و گریه تو رو  ندارم ، به خاطر همین همیشه عمه نسیم باهامون میاد. البته ماشااله اونقدر پسر آقا و صبوری هستی که اصلا جیغ نزدی و گریه هم نکردی . آفرین به تو پسر گلم. ضمناً قد و وزنت هم خیلی خوب بود . خانوم دکتر گفت ماشااله پسر قد بلندی هستی آخه نسبت به...
12 تير 1390

با هم بودن...

  وقتی هر سه می خندیم خواهم دانست تو در کنار مایی و بدون تو عشقی نیست ،حتی در لبخندی بر لب.   مانی و مامان   ...
12 تير 1390

دوستت دارم...

  من می خواهم بدانی،امروز و هر روز وقتی می گویم دوستت دارم،این فقط یک کلمه نیست با یک معنی ساده... این یک احساس است،در کنار قلب من. یک عاطفه است که وجود دارد به خاطر تو...   به خاطر خنده ی تو،به خاطر چشمان تو،صدای تو، که قلب مرا روشن می کند،کلماتم را،زندگیم را روشن می کند... دوستت دارم یعنی تو برای من شادی می آوری، و به من آرامش می دهی... دوستت دارم یعنی تو شگفت انگیزی، انکار ناپذیرو همینطور عجیب... دوستت دارم یعنی تاابد...   ...
10 تير 1390